«…به جای بازجوهایی که لباس سیاه تنشان می کردند و نقاب داشتند، یک سرباز شق و رق وارد شد و گفت: واسیلی ایوانویچ زاریک، بلند شوید و همراه من بیایید…»
برچسبآوای خورشید داستان کوتاه دکتر شروین وکیلی مصطفی مناقب
همچنین ببینید
کلاس زروان (میدان زُروانی: چند نکته دربارهی مدیریت سیستمی)
دورهی جدید کلاس زروان با عنوان «میدان زُروانی: چند نکته دربارهی مدیریت سیستمی» برگزار میشود.