چطور نویسندهی خوبی شویم؟
22 درس از استیون کینگ
برگرفته از سایت www.businessinsider.com
مترجم: پوپک گلبالا
ویراستار: بهنوش عافیتطلب
استیون کینگ نویسندهی مشهوری است که بالغ بر 50 کتاب نوشته و میلیونها انسان را در سرتاسر جهان شیفتهی خود کرده است.
کینگ در کتاب خاطراتش، «دربارهی نوشتن»[1]، نگرشهای ارزشمندی دربارهی این دارد که چطور نویسندهی خوبی شویم و در این باره تعارفی هم ندارد. او مینویسد: «نمیتوانم بهدروغ بگویم هیچ نویسندهی بدی وجود ندارد؛ ولی متأسفانه نویسندهی بد هم زیاد داریم.»
شما که نمیخواهید یکی از آنها باشید؟ در اینجا 22 توصیهی عالی از کتاب کینگ را میخوانید که چگونه میتوان نویسندهای بینظیر شد.
این مطلب بهروزشدهی مقالهای است که مگی ژانگ[2] آن را نوشته است.
1.دست از تماشای تلویزیون بردارید و تا میتوانید کتاب بخوانید.
اگر بهتازگی وارد عرصهی نویسندگی شدهاید، تلویزیون اولین چیزی است که باید از آن صرفنظر کنید. او میگوید: «تلویزیون آفت خلاقیت است.» نویسنده باید به درون خود رجوع کند و به زندگی تخیلی روی آورد.
برای چنین کاری، لازم است تا آنجا که میتواند کتاب بخواند. کینگ هرجا میرود کتابی همراه خود دارد، حتی مابین غذاخوردن هم کتاب میخواند. او میگوید: «اگر میخواهید نویسنده شوید دو کار را باید بیش از هر چیز انجام دهید: خواندن و نوشتن.» مطالعات گسترده داشته باشید و پیوسته در اصلاح نوشتهی خود ممارست کنید و در حین اصلاح، آن را بازتعریف کنید.
2. آماده باشید تا بیش از آنچه در توانتان میبینید با شکست و انتقاد روبهرو شوید.
کینگ داستاننویسی را با گذر از اقیانوس اطلس در وان حمام مقایسه میکند، چراکه در هر دو، به یک اندازه فرصت برای تردید نسبت به کار خود وجود دارد. نهتنها شما به خودتان شک میکنید، بلکه دیگران هم به شما شک میکنند. کینگ مینویسد: «اگر اهل نوشتن هستید (یا فرضاً اگر اهل نقاشی، رقص، مجسمهسازی یا آوازخواندن هستید) باید بدانید همیشه کسی هست که به شما حس مزخرفبودن بدهد و همین کافی است.»
در اغلب موارد باید به نوشتن ادامه دهید؛ حتی وقتی که حوصلهی آن را ندارید. او در ادامه مینویسد: «دستبرداشتن از خلق اثری هنری فقط بهدلیل سختی کار، چه از روی احساسات و چه از روی گمان، ایدهی جالبی نیست.» کینگ پیشنهاد میکند در صورتی که در کارتان شکست هم خوردید، نگرش مثبت خود را حفظ کنید. «مثبتاندیشی پاسخی کاملاً درست به شکست است.»
3. وقت خود را برای جلب رضایت مردم تلف نکنید.
به گفتهی کینگ، بیادبی دیگران باید کمترین دغدغهی شما باشد و اگر قصد دارید صادقانه بنویسید، در این صورت عمرتان در مقامِ عضوی از جامعهی فرهیخته به سر آمده است. کینگ از آنچه مینوشت احساس شرم میکرد بهخصوص وقتی نامههای پر از خشمی به دستش میرسید که وی را متهم به تعصب، همجنسگرایی، قتل و حتی روانپریشی میکرد.
در سن چهلسالگی متوجه شد که هر نویسندهی شایستهای متهم به هدردادن استعدادش است. کینگ قطعاً با آن کنار آمده است. او مینویسد: «تنها حربهی من این است که اگر کسی با نوشتههایم مخالفت کند شانههایم را بالا بیاندازم.» کینگ توصیه میکند از آنجا که پیوسته راضینگهداشتن خوانندگان ممکن نیست، پس نگران نباشید.
4. در وهلهی اول برای خودتان بنویسید.
به این خاطر بنویسید که حسی از مسرت و خشنودی به شما میدهد. همان طور که کینگ میگوید: «من این کار را تنها بهخاطر شادی محضش انجام میدهم. و اگر شما هم میتوانید این کار را بهخاطر حس خوبش انجام دهید پس همیشه میتوانید بنویسید.»
کرت وانهگت[3] نویسنده نیز دیدگاه مشابهی دارد: «موضوعی پیدا کنید که هم برای شما حائز اهمیت باشد و هم حس کنید برای دیگران هم مهم است. این چیزی است که باید واقعاً به آن بپردازید، نه بازی با کلمات، چراکه جذابترین و فریبندهترین عنصر در سبک شما همین امر خواهد بود.»
5. به نوشتن دربارهی سختترین موضوعات بپردازید.
کینگ مینویسد: «مهمترین چیزها، موضوعاتی هستند که بیان آنها سختتر است. آنها همان موضوعاتی هستند که شما را شرمسار میکنند؛ چراکه کلمات از شدت احساسات شما میکاهند. عالیترین قسمتهای نوشته، بخشهایی هستند که ساعتها تفکر در پس آن است. به عقیدهی کینگ: «نوشتن، تفکر تصفیهشده است.»
هنگامی که با موضوعات دشواری مواجه میشوید، مطمئن شوید که میتوانید عمیقاً دربارهی آنها کاوش و تحقیق کنید. کینگ میگوید: «داستانها بهمثابه فسیلها در زمیناند… داستانها بقایای بهجامانده و بخشی از جهان ازلی کشفنشده هستند.» نویسنده باید مانند باستانشناس باشد و تا جایی که میتواند داستان از دل خاک بیرون بیاورد.
6. هنگام نوشتن ارتباط خود را با بقیهی جهان قطع کنید.
نوشتن باید فعالیتی کاملاً خصوصی باشد. میز کار خود را گوشهی اتاق قرار دهید و همهی حواسپرتیهای احتمالی را، از تلفن گرفته تا پنجرههای باز، از محیط حذف کنید. کینگ توصیه میکند: «با درهای بسته بنویسید و با درهای باز بازنویسی کنید.»
حریم خصوصی کارتان را حفظ کنید. نوشتن پیشنویس اول «کاملاً خام است. کاری است که میتوانم پشت درهای بسته با خیال راحت انجامش دهم، داستانی عریان که چیزی جز شورت و جوراب به تن ندارد.»
7. خودنمایی نکنید.
کینگ میگوید: «یکی از بدترین کارهایی که میتوانید با نوشتن بکنید، این است که واژگانتان را بزک کنید و بهدنبال کلمات طولانی باشید زیرا شاید از جملات کوتاهی که مینویسید شرمسار باشید.» او این اشتباه را به پوشاندن لباس شب به تن حیوان خانگی تشبیه میکند که هم حیوان و هم صاحبش معذب میشوند؛ چراکه کاری بسیار مبالغهآمیز است.
همان طور که تاجر معروف، دیوید اگیلوی[4]، در یادداشتی خطاب به کارکنانش مینویسد: «هرگز از واژههای تخصصی استفاده نکنید، مثل انبوهزدایی، اندیشزایی کردن، نگرشی، دادرسانه، استفاده نکنید. این کلمات نشانههای آدم عوضی خودنما هستند.» همچنین، تنها درصورت لزوم از نشانهها و علامتها استفاده کنید. کینگ مینویسد: «نشانهها برای آراستگی متن و غنیسازی آن بهکار میروند، نه برای ایجاد حسی عمیق و ساختگی.»
8. از نوشتن قید و پاراگراف طولانی پرهیز کنید.
همان طور که کینگ درخاطرات خود به تأکید گفته است «قید دوست شما نیست.» درواقع، او معتقد است که «قیدها راه به جهنم میبرند. [5]» و آنها را با قاصدکهایی مقایسه میکند که چمنزار شما را تباه میکنند. قیدهایی که با «او گفت» میآیند، بدترین قیدها هستند- بهتر است این عبارات بدون آرایه به کار روند.
همچنین بهتر است توجه داشته باشید که پاراگرافبندی همسو با تغییرات و آهنگ داستان شما باشد. کینگ میگوید: «ظاهر پاراگرافها نیز، تقریباً همیشه، بهاندازهی مفهومی که در خود دارند حائز اهمیت است.»
9. بیش از اندازه درگیر رعایت قواعد دستورزبان نشوید.
طبق گفتهی کینگ، نوشتن در درجهی اول اغواگری است نه دقتعمل. کینگ مینویسد: «زبان نوشتار حتما نباید اتوکشیده باشد.» هدف قصهگویی رعایت نکات دستوری زبان نیست؛ بلکه هدف، استقبال خواننده و سپس روایت داستان است. تلاش شما باید به گونهای باشد که خواننده گذر زمان را در حین خواندن فراموش کند.
10. بر هنر توصیف تسلط یابید.
کینگ مینویسد: «شرح و وصف در تخیل نویسنده آغاز میشود، اما بهتر است در تخیل خواننده تمام شود.» مسئلهی مهم موجزنوشتن است، نه صرفاً نوشتن. آنچه را قرار است خواننده تجربه کند، در ذهن خود تصور کنید و سپس چیزی را که در ذهنتان میبینید در قالب کلمات تفسیر کنید و روی کاغذ بیاورید. وی میگوید: «شما باید چیزها را به گونهای توصیف کنید که خواننده با متصورشدن آنها برانگیخته شود.»
کلید توصیف خوب، چه در مشاهده و چه در نوشتار، وضوح آن است. برای یکنواختنبودن مطلب از تصورات شاداب و واژههای ساده استفاده کنید. کینگ میگوید: «در بسیاری موارد خواننده از این جهت داستانی را کنار میگذارد که برایش “کسلکننده” است. این بیحوصلگی از آنجا ناشی میشود که نویسنده غرق دنیای خود و توصیفاتش میشود و اولویتهایی را که برای ادامهی کار لازم است پیاده نمیکند.»
11. بیشازحد اطلاعات پیشزمینه ندهید.
کینگ مینویسد: «چیزی که باید بدانید این است که بین سخنراندن دربارهی آنچه میدانید و بهرهگیری از آن سخنان برای غنابخشیدن به داستان، فرق است. دومی خوب است. اولی، نهچندان.» مطمئن شوید جزئیاتی را که وارد داستان میکنید برای پیشبرد آن است و با کمک آنها خواننده متقاعد به ادامهی خواندن میشود.
و اگر نیاز به تحقیق دارید مراقب باشید اصل داستان تحتالشعاع قرار نگیرد. کینگ میگوید: «تحقیقی که حاصل میکنید تا جای ممکن متعلق به پسزمینه و در پس داستان باشد.» شاید مجذوب و شیفتهی چیزی شوید که طی تحقیق میآموزید اما خوانندگان بیشتر به شخصیتها و موضوع داستان اهمیت میدهند.
12. دربارهی کارهایی که مردم واقعاً انجام میدهند داستان بنویسید.
کینگ مینویسد: «نوشتن بد، چیزی فراتر از متنی با نحو بد و مشاهدات غلط است؛ بدنویسی اغلب حاصل امتناع سرسختانه از بیان داستانهایی است که در واقعیت بین مردم اتفاق میافتد- مثلاً بگوییم، گاهی قاتلان به زنان مسن در عبور از خیابان کمک میکنند.» شخصیتهای داستان شما چیزی است که خوانندگان بیشترین اهمیت را به آن میدهند؛ بنابراین مطمئن شوید داستانتان ابعاد لازم برای پرداختن به شخصیتها را دارد.
13. ریسکپذیر باشید؛ فضای نوشتهتان را امن نگه ندارید.
اول از همه اینکه از فعل مبهم استفاده نکنید. این مهمترین مشخصهی ترس در نوشتن است. کینگ میگوید: «با اطمینان میگویم که سرمنشاء بسیاری از نوشتههای بد، ترس است. نویسنده باید پاشنهی کفشش را بالا بکشد، عزم خود را جزم کند و مسئولانه بنویسد.»
کینگ میگوید: «هر موضوع مزخرفی دوست دارید برای نوشتن انتخاب کنید؛ مهم نیست چقدر کسلکننده، معمولی یا خشونتآمیز باشد. اگر خوب از آب درآید، چه بهتر، اگر نه، بیخیالش شوید.»
14. برای نویسندهی خوب شدن نیازی به مصرف مواد نیست.
کینگ میگوید: «این عقیده که تلاش خلاقانه و مواد بازکنندهی ذهن درهمتنیدهاند، یکی از دروغهای بزرگ روشنفکران پوشالی عصر ما است.» از نظر او نویسندگانی که سوء مصرف مواد دارند، نویسنده محسوب نمیشوند بلکه تنها مصرفکنندهی موادند. «هرگونه ادعا مبنی بر اینکه مواد و الکل برای ایجاد حساسیت بهتر در نوشتن لازم است، تنها مزخرفی بیپایه و منفعتطلبانه است.»
15. سبک دیگران را ندزدید.
همان طور که کینگ میگوید: «نمیشود کتاب را مانند موشک کروز نشانه گرفت.» وقتی به هر دلیلی، غیر از تمرین، از سبکوسیاق نویسندهی دیگری تقلید میکنید چیزی جز محتوای «درجهی دو» تولید نکردهاید. به این جهت که شما هرگز نمیتوانید همان حس و واقعیتی را که آن فرد تجربه کرده همانندسازی کنید. بهخصوص، وقتی تنها با نگاهی سطحی به واژگان و طرح کلی داستان این کار را انجام میدهید.
16. بدانید که نوشتن نوعی ارتباط ذهنی است.
کینگ میگوید: «همهی هنرها تا حدودی ارتباط ذهنی هستند؛ اما به عقیدهی من، نوشتن دیگر عصارهی آن است.» عنصر مهم نوشتن انتقال است. کار شما تنها نوشتن واژگان روی کاغذ نیست؛ بلکه باید بتوانید ایدهای را که در سر دارید، بهواسطهی آن واژهها، به ذهن خواننده متبادر کنید.
کینگ میگوید: «واژگان تنها واسطهای هستند برای کمک به بیان اتفاقاتی که رخ داده است.» وانهگت نیز، در باب توصیهی نویسندگی پیشنهاد میکند نویسندگان «از زمانی که در کنار فردی کاملاً غریبه قرار میگیرند به گونهای برای گفتگو استفاده کنند که وی اصلاً متوجه گذر وقت نشود.»
17. نوشتههایتان را جدی بگیرید.
کینگ میگوید: «میتوانید در حالت عصبانیت، هیجان، امید یا ناامیدی دست به نوشتن بزنید؛ اما در هر صورت با حضور ذهن بنویسید.» اگر قرار نیست کارتان را جدی بگیرید، پیشنهادم این است که کتاب را ببندید و به کار دیگری بپردازید.
همان طور که سوزان سانتاگ[6] نویسنده میگوید: «داستان باید در من تلنگری ایجاد کند. قلب من باید با شنیدن اولین سطوری که صدایش در مغزم میپیچد شروع به تپیدن کند. من زمانی که احساس خطر کنم میلرزم.»
18. هر روز بنویسید.
کینگ میگوید: «زمانی که کار بر روی طرحی را شروع میکنم بیوقفه پیش میروم. زمانی دست از کار میکشم که مجبور باشم. اگر هر روز ننویسم شخصیتها در ذهنم کمرنگ میشوند… و تسلطم را بر پیشروی داستان و طرح کلی آن از دست میدهم.»
اگر از پیوستهنوشتن بازبمانید، ممکن است هیجانتان برای بیان ایدهای که در سر دارید فروکش کند. کینگ آن لحظه را که کار شکلی واقعی به خود میگیرد «بوسهی مرگ» توصیف میکند. بهترین توصیهی او این است که «قدم به قدم» پیش روید.
19. پیشنویس خود را در عرض سه ماه تمام کنید.
کینگ دوست دارد روزانه ده صفحه بنویسد. که طی سه ماه چیزی حدود 180هزار کلمه میشود. او میگوید «اولین پیشنویس کتاب -حتی طولانیترین کتاب- نباید بیش از سه ماه، و به اندازهی یک فصل سال، زمان ببرد. کینگ معتقد است اگر زمان زیادی برای نوشته صرف شود داستان شکل عجیبوغریبی به خود میگیرد.»
20. پس از اتمام نوشته یک قدم بزرگ به عقب بروید.
کینگ شش هفته «دورهی نقاهت[7]» را پس از اتمام نوشتن پیشنهاد میکند تا ذهنتان برای تشخیص هرگونه نقطهضعف آشکار در طرح کلی داستان یا پروبالدادن به شخصیتها آزاد باشد. وی همچنین اضافه میکند که درک واقعی نویسنده از شخصیت داستان میتواند به اندازهی درک خواننده اشتباه باشد.
کینگ روند نوشتن و بازنگری را با طبیعت مقایسه میکند. او مینویسد: «هنگامیکه مشغول نوشتن کتابی هستید روزهای متمادی را صرف نگاهکردن به درختان و شناساییشان میکنید و وقتی تمام شد چند قدم عقب میروید و به جنگل نگاه میکنید.» او میگوید وقتی اشکال کارتان پیدا شد حق ندارید از آن اشتباه ناراحت شوید یا خود را سرزنش کنید. بهترین نویسندگان هم گاهی به کارشان گند میزنند.
21. شهامت حذفکردن را داشته باشید.
هنگام تجدیدنظر، نویسندگان اغلب با مشکل کنارگذاشتن کلماتی مواجهاند که زمان زیادی را صرف نوشتنشان کردهاند؛ اما همان طور که کینگ توصیه میکند: «عزیزان خود را بکُشید، عزیزان خود را بکشید، حتی اگر قلب نویسندهی کوچک و خودخواهتان بشکند، عزیزان خود را بکشید.»
گرچه بازخوانی یکی از سختترین قسمتهای نوشتن است، برای پیشبرد داستان باید قسمتهای کسلکننده را حذف کنید. وانهگت در توصیهی خود در زمینهی نوشتن پیشنهاد میکند: «اگر جملهای، هر چقدر هم عالی، مطلب شما را به شیوهای شفاف و مؤثر بیان نمیکند، حذفش کنید.»
22. متأهل بمانید، سالم باشید و زندگی خوبی داشته باشید.
کینگ موفقیت خود را به دو دلیل نسبت میدهد: «سلامت جسمی و ازدواجش. آمیزهای از بدنی سالم و رابطهای پایدار با زنی متکیبهخود که از گل نازکتر از من یا دیگران نمیشنود، تداوم زندگی کاریِ من را ممکن ساخته است.»
داشتن توازنی پایدار در زندگی بسیار مهم است، در این صورت، نوشتن توازن زندگی شما را بر هم نمیزند. در 11 فرمان نویسندگی و نقاشی، هنری میلر[8]، توصیه میکند: «انسان باشید! با مردم ارتباط برقرار کنید، به مکانهای مختلف سر بزنید و اگر دلتان خواست، بنوشید.»
برای دریافت متن در قالب کتابچهی pdf مناسب برای نمایشگر گوشیهای هوشمند پیوند زیر را انتخاب کنید:
برای خواندن مقاله به زبان اصلی این پیوند را بنگرید:
[1] On writing
[2] Maggie Zhang
[3] Kurt Vonnegut
[4] David Ogilvy
[5] کنایه از کاربرد ضعیف و نابجا
[6] Suzan Sontag
[7] Recuperation time
[8] Henry Miller