نیمی از زبانهای زندهی دنیا در معرض انقراض قرار دارند.
با مرگ واپسین گویشور یک زبان چه اتفاقی رخ میدهد؟
نوشتهی جوئل شورکین
مترجم: فاطمه سیاهرودی
ویراستار: دکتر مهدی قاسملو
در دههی 1970 زبانشناسی به نام جیمز رمنتر برای مدتی به خانهی خانم سالمندی در اوکلاهاما نقلمکان کرد. وی که نورا تامپسون دین نام داشت یکی از واپسین گویشوران زبان اونامی از گویشهای زبان دلویر (لنی لناپ) بود. در سال 1984 و با مرگ نورا تامپسون، این زبان بومیان آمریکا که نام خود را روی سراسر ایالتهای پنسیلوانیا، نیوجرسی و نیویورک گذاشتند و پیمان صلح معروف 1683 با ویلیام پن را امضا کردند خاموش شد.
درچند سدهی اخیر، هزاران زبان منقرض شده است. اقتصاددانی از دانشگاه کیس وستون رزرو معتقد است که زبان در جوامع با جمعیت کمتر از 35000 نفر، احتمالاً در معرض خطر است.
دیوید کلینگینگاسمیت میگوید این حرف بهمعنی ناپدید شدن آنها نیست.
به گفتهی وی «فکر میکنم این میانگین دادههای آماری است.»
تقریباً 7000 زبان در جهان وجود دارد که 95درصد از کل جمعیت جهان به 300 زبان از این تعداد صحبت میکنند. نیمی از جمعیت جهان به 16 زبان بزرگ از این تعداد صحبت میکنند.
مطابق دادههای پروژهی زبانهای در معرض خطر، حدود 40درصد از زبانهای جهان درمعرض تهدید قرار دارند.
این به شرایط بستگی دارد.مثلاً، دانشمندان هنوز در بسیاری از سرزمینها همچون آمازون، با قبایلی روبهرو میشوند که کاملاً جدا از بقیهی جهان و به زبانهای بومی خود صحبت میکنند. وی افزود با وجود اینکه تعداد آنها به صدها نفر میرسد، زبان آنها تنها در صورت ارتباط با دنیای خارج از خود در معرض خطر قرار میگیرد. بدون این تماس فشار چندانی برای تغییر وجود ندارد.
هنوز جمعیت نسبتاً اندکی در بخشهایی از اروپا گویشور زبانهای اقلیت با ریشهی لاتین عامیانه – بدون فهم متقابل – هستند. ازجمله نمونههای آن میتوان به زبانهای والون و پیکارد اشاره کرد که گویشورانی در بخشهایی از فرانسه و بلژیک دارند. کیلیگینگاسمیت میگوید حتی در بریتانیا، عدهی کمی هستند که به زبانهای کورنیش صحبت میکنند و ولزی نیز هرگز از بین نرفت.
اما هرگاه زبانی از بین برود دیدگاه یگانهای از جهان نیز با آن از دست میرود.
در صورت مرگ یک زبان احیای آن تقریباً غیرممکن است. عبری یک مورد استثناست.
در زمانی طی دوران امپراتوری روم باستان، گفتار این زبان با قدمت 4000سالهاش متوقف شد و تنهابهعنوان زبان دعا – نوشتاری و نه گفتاری از آن زمان – وجود داشت (احتمالاً مسیح در سرزمین خود به زبان آرامی صحبت میکرد). اما با شکلگیری جنبش صهیونیسم در اواخر سدهی نوزدهم، برخی فکر کردند که موفقیت ملت یهود تنها به داشتن زبان خاص خود وابسته است و عبری گزینهی منطقی برای این کار بود. بنابراین شخصی به نام الیزر بنیهودا زبان عبری نو را ابداع کرد.
زمانی که در سال1882 پسرش بنصهیون بنیهودا به دنیا آمد، وی و همسرش با او فقط به عبری سخن گفتند و سالها او را از شنیدن سایر زبانها برحذر داشتند و در این میان، به ساخت واژه و قواعد نحوی پرداختند.
بنصهیون بعد از 1800 سال نخستین کسی بود که زبان مادریاش عبری بود. سایر خانوادهها نیز از آنها پیروی کردند. بنیهودا به خلق فرهنگ لغت عبری و تأسیس فرهنگستان زبان عبری نیز کمک کرد و به ابداع واژههایی پرداخت که در عبری کلاسیک کتاب مقدس وجود نداشت.
این روش گاهی جواب میداد: فرهنگستان واژهی عبری maschev را برای «کامپیوتر» برگزید. اما گاهی نیز چنین نبود: واژهی عبری معادل «تلویزیون» televiztia است.
امروزه زبان عبری دارای 9میلیون گویشور و زبان نخست تقریباً 8میلیون نفر در اسراییل است. این زبان از ادبیاتی غنی برخوردار است ازجمله ادبیات شمویل یوسف، برندهی جایزه نوبل ادبیات.
تلاشهای دیگر چندان موفقیتآمیز نبود ازجمله تلاش برای بازآفرینی گالیک بهعنوان زبان گفتاری ایرلند، اگرچه عمدتاً بهعنوان زبان دوم در میان عدهای رواج دارد. درحالیکه کلیهی امور دولتی اسرائیل به زبان عبری انجام میشود هنوز دولت جمهوری ایرلند با زبان انگلیسی سخن میگوید و تقریباً همهی آثار ادبی عظیم ایرلند به انگلیسی است.
گاهی دولتها به حفظ زبان اقلیت در مقابل اکثریت میپردازند. تلاشهای دولت کبک در حفظ زبان فرانسه نمونهی خوبی از این تلاش است.
کلینگینگاسمیت گمان نمی کند ضرورتی برای چنین مداخلاتی وجود داشته باشد. مادام که نسلها زبانی را به هم منتقل میکنند تهدیدی متوجه آن نیست. مثلاً اگرچه اکثر مردم هلند به زبان انگلیسی نیز صحبت میکنند، گویشوران هلندی آن را خطری برای زبان خود احساس نمیکنند.
سالیکوکو موفونه، زبانشناس در دانشگاه شیکاگو عقیده دارد ظهور انگلیسی بهمثابه زبان میانجی –یا زبان مشترک جهان– تهدید بزرگی برای سایر زبانها به شمار نمیآید. در بسیاری از نقاط جهان، تنها نخبگان به آن سخن میگویند در برخی مانند چین، احتمال اینکه در بازار توریستی کسی را بیابید که به انگلیسی صحبت میکند بیش از درون دولت است. به گفتهی وی، پذیرش زبان انگلیسی امر یکشکلی نیست و بخش بزرگی از مردم ضرورتی برای تغییر نمیبینند.
اما زبانهای مرده اغلب از خود ردی به جای میگذارند. مثلاً زبان دلویر برای همیشه رد خود را بر پهنهی جغرافیای آمریکا گذاشته است. منهتن، پاساییک، شناندو و اوهایو همگی نامهایی به زبان دلویر هستند.
تنها چیزی که بعداز مرگ نورا تامپسون دین از زبان او بهجا مانده صداهای ضبط شده توسط رمنتر و یک فرهنگ شامل ۱۲۰۰۰ واژه است. برادرش، ادوارد، تنها کسی بود که نورا میتوانست با او صحبت کند. حتی اگر سایر دلویریها به یادگیری این زبان اظهار تمایل میکردند راه بازگشتی برای آن وجود نداشت. آنها میبایستی بهطور مرتب از آن زبان استفاده میکردند و آن را به بخشی اززندگیشان بدل میساختند.
موفونه میافزاید تفاوت میان اقتصاددانانی مانند کلینگینگاسمیت و زبانشناسانی همچون خود او این است که نظریهی اقتصاددانها بر مبنای دادههای آماری است اما زبانشناسان «قدرت بقا»ی یک زبان را بررسی میکنند تا ببینند آیا زنده میماند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود یا نه.
با مرگ نورا تامپسون دین، زبان دلویر برای همیشه خاموش شد. برادرش، ادوارد که در سال 2002 درگذشت کسی را برای همصحبتی به این زبان نداشت.او واپسین بازمانده بود. Wekwihéle *.
* واژهای به زبان دلویر بهمعنی «رفته».
برای دریافت متن در قالب کتابچهی pdf مناسب برای نمایشگر گوشیهای هوشمند پیوند زیر را انتخاب کنید:
برای خواندن مقاله به زبان اصلی این پیوند را بنگرید:
https://www.insidescience.org/index.php/news/half-worlds-languages-may-be-endangered