بابل زیبا: نگین جهان باستان

بابل زیبا

نگین جهان باستان

برگرفته از سایت National Geographic

مترجم: مهشید ابوالحسنی

ویراستار: بهنوش عافیت‌طلب

 

حمورابی فرمانروا، نبوکدنَصَر بازسازی‌کننده و کوروش فاتح آن

این شهر که در قلب میان‌رودان قرار گرفته هم مایه‌ی تحسین است و هم نفرت و همین امر آن را در کانون توجه در سپیده‌دم تاریخ قرار می‌دهد.

میان‌رودان -سرزمین بین دو رودخانه- محل زایش بسیاری از نخستین شهرهای بزرگ دنیاست. شهر باشکوه بابِل، میان آب‌های دجله و فرات در حدود 97 کیلومتری جنوب بغداد، یکی از آن‌ها بود. برخلاف بسیاری از شهرهایی که سقوط کردند و از بین رفتند، بابِل مقاوم بود و حتا با حمله‌ی فاتحان جدید و تسخیر از سوی آن‌ها، بارها و بارها از خاکستر خویش برخاست. لذتی که اشغالگران از آن بهره می‌بردند، بهای زیادی داشت با این همه، بابِل خواستنی برای کسی که تسخیرش می‌کرد، همیشه حکم جایزه داشت.

صدای بابِل سَده‌هاست که در فرهنگ یهودی-مسیحی طنین‌انداز است. کتاب عهد عتیق از تبعید یهودیان به بابِل پس از غارت اورشلیم حکایت می‌کند و این که کنار رودخانه‌اش «نشستند و گریستند.» تا دوره‌ی عهد جدید، شهر بابِل به یک نماد قدرتمند تبدیل شده بود: همزاد فاسد زمینی برای اورشلیم پاک آسمانی.

فراتر از میراث کتاب مقدس، بابِل نویسندگان یونانی و رومی را شیفته‌ی خود کرد و آن‌ها به گنجینه‌ی باشکوه اسطوره‌هایی که امروز به ما رسیده‌اند افزودند. هرودوت مورخ یونانی در سده‌ی پنجم پ.م. درباره‌ی بابِل نوشت. چندین مورد ناهماهنگی در گزارش وی، سبب شده بسیاری از محققان به این باور برسند که او هرگز به آنجا سفر نکرده و ممکن است متن او به شایعات نزدیک‌تر باشد تا به حقایق تاریخی. داستان‌های مشهور بناهای خیالی بابِل همچون برج بابل و باغ‌های معلق نیز ممکن است محصول اسطوره‌ها و اشتباهات باشد. با این حال، از نظر مورخان و باستان‌شناسان، در مرکز فرهنگ پر جنب و جوش میان‌رودان، بابِل مکانی واقعی با خشت و ساروج است و قرن‌ها بر آن حکم‌فرمایی کرده است.

جدول زمانی انتقال قدرت

  • سده‌های 19 تا 16 پ.م.

آموریان، از جمله پادشاه حمورابی، فرمانروایی کردند، سپس هیتی­‌ها شهر را فتح کردند.

  • سده‌های 16 تا 11 پ.م.

کاسی­‌ها بابِل را فتح کردند. سپس­تر کَلدانی­‌ها و آرامی‌ها برای کنترل شهر با یکدیگر پیکار کردند.

  • سده‌های 11 تا 7 پ.م.

دوره­‌ی حکومت آشوریان که اوج شکوفایی آن مربوط به نبوکدنَصَر دوم (بخت نصر) است، از سوی کلدانیان پایان پذیرفت.

  • سده‌های 7 تا 6 پ.م.

دوران طلایی بابِل تحت فرمانروایی کلدانیان از سوی کوروش پادشاه ایرانی در سال 539 پ.م. پایان یافت.

  • تا سده‌ی 7 م.

مقدونی­‌ها، سلوکی­‌ها و ساسانیان تا زمان ورود اسلام بابِل را تحت فرمان داشتند.

شهرِ شهرها

محوطه‌ی باستانی بابِل در دهه‌ی 1800 در عراق کنونی شناسایی شد. کاوش‌های بعدی انجام‌شده توسط باستان‌شناس آلمانی رابرت کلدوی[1] در اواخر سده‌ی 19 و اوایل سده‌ی 20، مشخص کرد که این شهر بارها و بارها ساخته و بازسازی شده و بارزترین آن‌ها در مقیاسی باشکوه از سوی نبوکدنَصَر (فرمانروایی: 605 تا 561 پیش از میلاد) انجام شده است. این حفاری‌ها سازه‌ی ساخته‌شده توسط نبوکدنَصَر دوم را آشکار ساخت که قرار بود از باشکوه‌ترین بناهای دیدنی بابِل باشد: دروازه‌ی آبی‌رنگ ایشتار که چشم‌ها را خیره می‌کند و حالا که بازسازی شده، در موزه‌ی پرگامون[2] برلین به نمایش گذاشته شده است.

در انتهای عصر مفرغ و آغاز هزاره‌ی دوم پ.م. بابِل پس از اشغال از سوی مردمان آموری برای نخستین‌بار به شهرت رسید. سلسله‌ای از پادشاهان قدرتمند آموری -از جمله حمورابی که برای نگارش نخستین قانون جهان مشهور است- باعث شدند بابِل بتواند شهر اور، قدرتمندترین شهر منطقه و پایتخت سومریان، را از رونق بیندازد. اگرچه پس از مرگ حمورابی شهر رو به افول نهاد، اما اهمیتش به عنوان پایتخت جنوب میان‌رودان که حالا به بابِل مشهور بود، هزاران سال ادامه داشت.

منشور کورش – عکاس: بابک تفرشی

 این سند استوانه‌ای گِلی، منشور کوروش است به خط میخی: از اولین روش‌های نگارش با حک اشکال سه‌گوش روی گل رُس. این سندِ متعلق به سده‌ی ششم پ.م. در میان‌رودان و در شهر بابِل پیدا شده و از آن به عنوان یکی از نخستین اعلامیه‌های حقوق بشر یاد می‌شود.

در طول هزاره‌ی دوم پ.م. کشمکش­‌های دائمی برای کنترل شهر بابِل رخ داد. نخست از سوی هیتی‌ها و سپس کاسی­‌ها اشغال شد. سپس­تر مردمان کلدانی برای فرمانروایی بر بابِل با قبیله‌ی دیگر یعنی آرامی­‌های سوریه (که با اسراییل نیز درگیر بود) جنگیدند. آشوری­‌ها که فرمانروایی قدرتمندی در شمال میان‌رودان داشتند در سال 1000 پ.م. آن را تصرف کردند اما با وجود دوره‌‌های فرمانروایی پابرجا، بابِل همواره به دست دیگری تسخیر می­‌شد. همین الگوی چیرگی پایدار بود که به کوروش بزرگ در سده‌ی ششم پ.م. و اسکندر مقدونی در دویست سال پس از آن رسید. شاید بهتر باشد این شهر را نه یک شهرِ بابل، بلکه چندین شهر بابِل دانست، میراثی که طی هزاران سال ساخته شده است.

خود بابِلی‌ها کاملاً به دیرینگی تمدن بزرگ خویش آگاه بودند و نَبونعید یکی از جانشینان نبوکدنَصَر امروزه به عنوان «پادشاهی باستان‌شناس» نزد مورخان شناخته می‌شود. فردی فرهیخته که معماری باستانی و میراث فرهنگی منطقه را، به‌ویژه سنت‌های امپراتوری اکد در میان‌رودان را در هزاره‌ی سوم پ.م. -که بسیار دورتر از دوره‌ی زندگی خودِ او بود- بازآفرینی کرد.

عصر طلایی بابِل

سده­‌های هفتم و ششم پ.م.، زمانی که بابِل بزرگ‌ترین شهر جهان پنداشته می­شد، دوره‌ی سرخوشی و شکوفایی بابِل بود. در آغاز دهه‌ی 600 پ.م. قبلیه‌­ای به نام کلدانیان، پس از چیرگی بر آشوریان، سلسله‌ی جدیدی را بر پا کردند. دومین فرمانروای سلسله‌ی کلدانی هم به بی­‌رحمی و هم به توانگری مشهور بود: نبوکدنصر دوم پادشاهی که اورشلیم را غارت کرد و اسرای یهودی را به پایتخت امپراتوری جدیدش فرستاد که به طور روز افزون در حال قدرت گرفتن در منطقه بود.

نبوکدنصر که یک ارتشیِ موفق بود بابِل را با ثروت به‌دست‌آورده از سرزمین‌های دیگر بازسازی نموده و به شکوه رسانید. او استحکامات دفاعی شهر شامل حفر خندق و ساخت دیوار دفاعی جدید شهر را تکمیل کرد. طرح‌های زیباسازی نیز در دستور کار قرار گرفت. جاده‌ی بزرگ زائرین با سنگ آهک سنگفرش شد، معابد نوسازی و بازسازی شدند. دروازه‌ی ورودی شهر، دروازه‌ی زیبای ایشتار، با آجرهای آبی‌رنگ و با لعاب کبالتی و مزین به گاوهای شاخدار و اژدها برپا شد. در این دروازه کتیبه‌ای منسوب به نبوکدنصر حک شده که می‌گوید: «من این گاوهای وحشی و مارهای خشن را اینجا در دروازه‌ها گذاشتم و با زینت‌های فاخر آراستم تا مردمی که از اینجا عبور می‌کنند با شگفتی به آن خیره بمانند.»

شهروندان بابِل شهر خود را بهشت می‌پنداشتند. مرکز دنیا و نماد هماهنگی کیهانی که وقتی مردوک خدای بزرگ جهان، نیروهای هرج و مرج را شکست داد پای بر عرصه‌ی وجود نهاد. توسعه‌ی آیین مردوک در میان‌رودان، دلیلی بر نفوذ بابِل بود. هیچ شهری در دوران باستان به این اندازه خواستنی و ستوده‌شده و در همان حال ترسناک و بدنام نیست.

اما در سنت عبری، نبوکدنصر ظالم و بابِل محل شکنجه بود. در آغاز سده‌ی ششم پ.م. پادشاه اورشلیم را فتح و یهودیان را به بابِل تبعید کرد. کتاب مقدس می‌گوید او حتا اشیای مقدس وقف‌شده را از معبد یهودیان دزدیده و به بابِل برد تا در معبد مردوک بگذارد.

آشوربانیپال در حال کشتن شیر – عکاس: ویکتور ر. بازول جونیور[3]  

در این کتیبه که نمونه‌ی زیبایی از هنر آشور است، فرمانروای میان‌رودان آشوربانیپال، یک شیر را شکار می‌کند و می‌کُشد.

کتاب دانیال در کتاب مقدس در پاسخ این بی‌احترامی، چگونگی سقوط جانشینان نبوکدنصر را بیان کرده تا تنبیهی برای آنان باشد. در این داستان، بِلشازار وارث سلطنت، میهمانی بزرگی را با ظرف‌های مقدس غارت‌شده از اورشلیم برگزار می‌کند. در زمان جشن، دستی شبح‌گون آشکار شده و کلمات مرموز Mene, Mene, Tekel, Upharisin را روی دیوار نمایان می‌سازد. پادشاه وحشت زده، دستور می‌دهد تا برای تفسیر نوشته‌ی روی دیوار دانیال تبعیدشده را بیاورند. دانیال آن را این‌گونه می‌خواند: «خداوند روزهای پادشاهی شما را شمرده است… [این پادشاهی] به مادها و پارس‌ها داده خواهد شد.»

پیشگویی دانیال در سال 539 پ.م. به حقیقت پیوست. بابِل به دست کوروش بزرگ، پادشاه پارس، سقوط کرد و یهودیان از تبعید به خانه بازگشتند. دو سده بعد، در سال 331 پ.م. اسکندر مقدونی شهر را فتح کرد. اگرچه اسکندر قصد داشت بابِل را پایتخت امپراتوری خود کند، اما پیش از تحقق آن درگذشت. در نهایت، این شهر بزرگ از سوی جانشینان اسکندر رها شد و شکوه و جلال بابِل به افسانه‌ها پیوست.

سردرگمی‌ها و حقایق

برج بابِل یکی از مشهورترین داستان‌ها درباره‌ی بابِل است؛ داستانی که پژوهشگران کتاب مقدس معتقدند ممکن است یک ترجمه‌ی غلط یا شوخی ابتکاری باشد. در سِفر پیدایش آمده که چگونه بازماندگان سیل عظیم می‌خواستند برجی بسازند که به آسمان‌ها برسد، اما خداوند سازندگان آن را برای خودبینی و غرورشان تنبیه کرده و روی زمین پراکنده کرد تا مجبور شوند با زبان‌های گوناگون گفتگو کنند.

این داستان ریشه در باوری عبری دارد که می‌گوید کلمه Babel از عبری و به معنی سردرگمی و در هم آمیختگی ریشه گرفته (و از آنجا واژه‌ی انگلیسی babble یعنی نامفهوم سخن گفتن به وجود آمده است). این تفسیرِ کنایه‌آمیز خود نشانه‌ی سردرگمی زبان‌هاست. در زبان اکدی، ریشه کلمات Babylon و Babel معنی در هم آمیختن نمی‌دهد، بلکه به معنی دروازه‌ی خدایان است.

باستان‌شناسان معتقدند که برج اشاره‌شده در داستان کتاب مقدس ممکن است اِتمِنانکی[4] همان زیگورات غول‌پیکر بابِل باشد که وقف مردوک شد. معنای پیشنهادی این نام «معبد سازنده‌ی آسمان و زمین» است که با اسامی آمده در داستان هم‌خوانی دارد. در کاوش و بررسی اِتمِنانکی در سال 1913، آشکار شد برجی که ظاهراً به آسمان می‌رسیده در حقیقت حدود 61 متر ارتفاع داشته است.

داستان شنیدنی دیگری که از شهر باستانی سر برآورده، و یکی از عجایب هفتگانه‌ی دنیای باستان بود، باغ‌های معلق بابِل است. نظریه‌های زیادی درباره‌ی باغ‌ها، از محل دقیق تا هویت سازندگان آن‌ها، وجود دارد. برخی بر این باورند که باغ‌ها بخشی از کاخ سلطنتی در بابِل بوده در حالی که دیگران معتقدند باغ‌ها کلاً در شهر دیگری ساخته شده بودند. ریشه‌ی آغازین این داستان ادعا می‌کند که نبوکدنصر دستور ساخت آن‌ها را برای همسرش آمیتیس داده است.

هنگام حفاری‌های کلدوی در شهر باستانی، تیم کاوش ساختمان اسرارآمیزی در گوشه‌ای از کاخ جنوبی بابِل شناسایی کردند. این بنا از 14 اتاق کشیده با سقف‌های طاق‌دار در دو طرف ساخته شده است. مجموعه‌ای از چاه‌ها و کانال‌ها در محوطه پیدا شد. حتا در فضای دانشگاهی این پروژه، تمایل خاصی برای باور داستان‌های خیالی بابِل بروز کرد. آیا این همان زیرساختی است که باغ‌های معلق افسانه‌ای بابِل را تغذیه می‌کرد؟ اتفاق نظر همه‌ی پژوهشگران درباره‌ی نقش این سازه، نظریه‌ی عاری از تخیل دیگری ارائه کرده است: انباری برای توزیع روغن کنجد، غلات، خرما و ادویه‌ها.

پس این باغ‌های مشهور ممکن بود در کجای شهر باشند؟ شاید اصلاً هیچ جا. هیچ نوشته‌ای از دوره‌ی نبوکدنصر دوم به ساخت چنین باغ‌هایی اشاره ندارد. حتا هرودوت مورخ یونانی نیز اشاره‌ای به آن‌ها نکرده است. تنها خیلی بعدتر، منابع نوشتاری از پژوهشگرانی چون دیودوروس سیکولوس[5]، کوینتوس کورتیوس[6]، استرابون[7] و فلاویوس ژوزفوس[8] به دست آمده و همه‌ی آن‌ها زمانی نوشته شده‌اند که شهر بابِل از رونق افتاده بود.

با این همه سردگمی درخصوص بابِل، این‌که در نوشته‌های یونانی و رومی آشوری‌ها را به اشتباه به جای بابِلی‌ها در نظر می‌گرفتند شاید کمتر مایه‌ی تعجب باشد. وقتی نویسنده‌ی سده‌ی نخست پیش از میلاد دیودوروس سیکولوس دیوارهای شهر بابِل را توضیف می‌کند، در واقع دیوارهای شهر نینوا، پایتخت امپراتوری آشور را توصیف کرده است. او صحنه‌ی شکاری را شرح می‌دهد که به هیچ اثر هنریِ یافته‌شده در کاخ‌های بابِل شباهتی ندارد و در عین حال با نقش‌برجسته‌های تصاویر شکار کشف‌شده در کاخ‌های آشوری در نینوا همخوانی دارد.

سپهسالارِ سارگون – عکاس: هـ.م. هرگرت[9]

این نگاره سفیری خارجی را نشان می‌دهد که از ثروت فراوان سپهسالارِ سارگون در شگفت است.

این سردرگمی شاید تا اندازه‌ای ناشی از این حقیقت باشد که بعضی پادشاهان آشوری مانند سناخریب (پادشاهی از 704 تا 681 پ.م.) عنوان پادشاه بابِل را داشتند. گمراه‌کننده‌تر از همه‌ی این‌ها، نگاره‌ی یک پادشاه آشوری در نقش‌برجسته‌ی پیداشده در نینواست که باغ‌های پربرگی را نشان می‌دهد که با کانال آبیاری می‌شوند. پس آیا ممکن است در تمام این مدت باغ‌های مشهور در نینوا بوده‌اند؟

حقایق تاریخی دردسرساز هیچگاه باعث نشده تا حاکمان از بازآفرینی تاریخ بابِل مطابق نگاه خودشان و ایجاد اسطوره‌ها در این رهگذر، مأیوس شوند. یکی از گستاخانه‌ترین نمونه‌ها نه از دوران باستان، بلکه مربوط به دهه‌ی 1980 می‌باشد. زمانی که صدام حسین -دیکتاتور وقتِ عراق- تصمیم به بازسازی کاخ سلطنتی خود گرفت و مانند پیشینیان خود، سنگ نبشته‌ای در پروژه‌ی ساختمانی خود بر جای گذاشت. او روی بعضی از آجرها به عربی نوشته است: ساخته‌ی صدام، پسر نبوکدنصر برای شکوه و ستایش عراق.

[1] Robert Koldewey

[2] Pergamon

[3] Victor R. Boswell, Jr.

[4] Etemenanki

[5] Diodorus Siculus

[6] Quintus Curtius

[7] Strabo

[8] Flavius Josephus

[9] H. M. Herget

برای دریافت متن در قالب pdf مناسب برای نمایشگر گوشی‌های هوشمند پیوند زیر را انتخاب کنید:

بابل زیبا

برای خواندن مقاله به زبان اصلی این پیوند را بنگرید:

Beautiful Babylon: Jewel of the Ancient World

همچنین ببینید

اثر برنامه‌ی غذایی بر سلول‌های سرطانی

اثر برنامه‌ی غذایی بر سلول‌های سرطانی سرطان گلوکزدوست است، بنابراین از گلوکز پرهیز کنید. مترجم: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *