دستور و شهنشه از جهان رایت خویش
بردند و مصیبتی نیامد زین بیش
بس دل که شدی ز مرگ شاهنشه ریش
گر کشتن دستور نبودی در پیش
سرودهای از امیر معزی- شاعر دربار سلجوقی- در اشاره به وفات نظامالملک و ملکشاه
طراوت مظفریان – خورشید: نشست سوم بیستمین گام دورهی من پارسی به آموزگاری دکتر شروین وکیلی در موسسه ماهان برگزار شد. این نشست روز یکشنبه بیستم آذرماه، از ساعت 17:45 تا 19:45 توسط موسسه خورشید راگا برگزار شد.
دکتر وکیلی در این نشست به باز خوانی صورت بندی علم سیاسی دوران سلجوقی پرداخت و با بر شمردن آرای دینوری، باقلانی، ماوردی و نظام الملک تصویری را از نظام اندیشه ی سیاسی این دوران ترسیم کرد. این نظریه پردازان به لحاظ سیاسی محافظه کار شناخته شده و از خلیفه حمایت می کردند، آنها خواستار حفظ نظم موجود و تثبیت خلافت عباسی بودند. اندیشه ی سیاسی این دوران در پیوند نزدیک با دین و فلسفه صورت بندی می شده است. چارچوب برخی از ایده های این دوران در شکل گیری نظریات شیعه نیز تاثیر گذار بوده است.
دکتر وکیلی با ارائه ی خلاصه ی کوتاهی از زندگی هریک، به مقایسه ی آرای آنها درباره ی رهبر دینی جامعه (خلیفه یا امام) و ویژگیها و نقش های او پرداخت که در ادامه با توجه به تقدم تاریخی هریک، به مرور آنها می پردازیم:
1- ابن قتیبه دینوری محدث، متکلم و فقیه سنی قرن سوم هجری بود. آرای وی ضد خوارج و مخالف شیعیان بود. یکی از فصلهای کتاب مهمش را “کتاب السلطان” نامیده بود، که به خوبی نشان دهنده ی آرای سیاسی رایج در قرن سوم هجری است، این کتاب چارچوب نظری محکمی ندارد. دینوری برای تبلیغ و مشروعیت دادن به عباسیان تلاش کرد. او در کتابش مواردی همچون تساوی حقوق موالی و اعراب را مطرح میکند. دکتر وکیلی به شواهدی از عقاید آنها اشاره کرد مبنی بر این باور که فره ایزدی (در چارچوب اندیشهی ایرانی) از ساسانیان به خاندان قریش منتقل شده است. در واقع در آن زمان اعراب یکی از اقوام ایرانی به شمار میآمدند.استخراج معدن نقره ی حوالی حجاز توسط ایرانیان درآ ن زمان و کشف بقایای یک شهر چندهزارنفره با آتشکده ی ایرانی، نشانه هایی است که حضور گستردهی ایرانیان در عربستانِ عصر ساسانی را نشان میدهد. همچنان که وامواژههای سریانی و سامی در زبان پهلوی و هزوارشها در خط پهلوی نشانهی پذیرش اقوام سامی حیره و عربستان در سپهر تمدن ایرانی است.
2- باقلانی، قاضی و حقوق دان اهل بصره بود و در اواخر دوران سامانی و اوایل غزنوی می زیست. او مالکی بود و آرایی ضد شیعه داشت. باقلانی همچون دینوری با مفهوم عصمت مخالف بوده و امام را صرفا رهبر مذهبی به شمار می آورد. شرایط امام از دید باقلانی شامل شجاعت، تسلط به علم دین، قاطعیت و توانایی بسیج سپاه بوده است. او انتخاب امام را در بیعت مردم و نظر اهل عقد و عهد می داند؛ که برخلاف اعتقاد شیعه به نص امامت (ادامه ی اندیشه ی فره ایزدی) است. او برای امام نقش های زیر را قائل بود: – دفاع از مردم در مقابل دشمنان خارجی (نظامی- ایجاد امنیت) – مقابله با بی عدالتی (نظم جامعه- دادگری) – جاری کردن حق شرعی – اجرای حج (به دلیل تصرف مکه توسط اسماعیلیان و یا قرامطه در این زمان، حفظ این مرکز دینی از وظایف مهم امام شمرده می شده است). در نظریات باقلانی، قدرت امام از مردم شمرده می شود و نه از جانب خدا. نظریات او هرچند در مخالفت با شیعه است، اما بسیار متاثر از زیدی هاست: اگر امام در جنگ اسیر شود و یا به هر دلیلی آسیب ببیند، و یا عدلش را از دست بدهد، امامت از او برداشته می شود؛ این مورد آینده اندیشی برای مدیریت بحران احتمالی در زمان نبود رهبر است. 3. ماوردی یکی از فقیهان قرن 5 هجری و صاحب کتاب “الاحکام السلطانیه” است. او دارای دیدی عقلانی است و کتابش از یک چارچوب نظری برخوردار است. ماوردی قاضی القضات بغداد بود و در چارچوب فقه شافعی نظریه پردازی می کرد. او در کتاب خود، به دنبال پاسخی بر این پرسش بود که چگونه می توان تاریخ چهار و نیم قرنی اسلام را در چارچوبی عقلانی بازخوانی کرد. ماوردی بر خلاف باقلانی، قدرت امام را نتیجه ی تحقق خواست خدا بر زمین می دانست. در نظر او امام ماهیت دینی دارد و امت را نگه می دارد. نگاه او یک نگاه اشعری است. از جمله شرایط امامت در نظر ماوردی، عدالت، علم، تسلط به دین، قضاوت عادلانه، و قریشی بودن است. او اعتقاد داشت که در هر مقطع زمانی فقط یک امام وجود دارد؛ می توان ابراز این عقیده را در رد مشروعیت امام حاضر در آندلس در آن دوران دانست. این نظریه در تقابل با آرای زیدیه است. در نظر ماوردی، هرگاه مردم در مقابل انتخاب یک امام واکنشی نشان ندهند، در واقع با او بیعت کرده اند. وظایف امام در اندیشه ی او عبارتند از: حفظ مرزها و مبارزه با کفار مبارزه با بدعت داوری بین سردارانی که اختلاف دارند (مرجع داوری) حفظ قلمرو اسلام حفظ امنیت و دادگری سازمان دهی خراج جاری کردن حد شرعی در نظر او تقریبا هیچ گاه نمی توان امام را عزل کرد. ماوردی شخصیتی بسیار محافظه کار بود. در زمان سلجوقیان، سه شخصیت اول کارگزار خلیفه (امام) عبارتند از سلطان یا امیر، وزیر و حاکمان. خلیفه(امام) که مرجع صددرصد هرنوع مشروعیت شمرده می شد، به ظاهر سلطان (امیر) را به امارت بر می گزید؛ امارت استیلاء (سلطان بر جایی تسلط می یابد و بعدا مورد تائید خلیفه قرار میگیرد)؛ یا امارت استکفاء (بر اساس کفایت توسط خلیفه انتخاب می شود). سلجوقیان به صورت استیلائی به حکومت رسیدند. در واقع مشروعیت از جانب خلیفه کاملا صوری بوده و قدرت در دست سلطان بود.
در اینجا شروین وکیلی پرسشی را طرح کرد که نقش حیاتی این نظریه پردازان سیاسی را نشان می داد: پیوند میان ترکمانان شرق با خلیفه بغداد چطور صورت گرفت؟ این پیوند مدیون سفیران میان دربار خلیفه و سلطان است. این سفیران، در واقع مهمترین نظریه پردازان سیاسی این دوران هستند و در شکل دهی چارچوب سیاسی بسیار موثرند. ماوردی اولین سفیر القائم به نزد طغرل سلجوقی بود. در ادامهی کلاس، به نزد ابوعلی حسن ابن اسحاق رفتیم که امروزه او را با شهرت “خواجه نظام الملک” می شناسیم. او در ابتدای قرن پنجم هجری، در قریه ای در توس به دنیا آمد. در این زمان فردوسی آخرین سالهای عمر خویش را می گذراند و سلطان محمود ری را فتح می کرد. نظام الملک از لحاظ طبقاتی بسیار به فردوسی شبیه بود، او دهقان زاده و دهقانی بود که همچون بسیاری از بزرگان دیگر این خطه جذب طبقه ی دیوان سالاری شد، او کارگزار امور مالیاتی بود. نظام الملک در شهرهای گوناگون به تحصیل علوم دینی پرداخت. او محدث و استاد حدیث بود. نظام الملک پس از روی کار آمدن سلجوقیان، و با نشان دادن کفایت خود در مراحل گوناگون، نزد آلپ ارسلان رفت. بعد از طغرل، قدرت به آلپ ارسلان رسید و او توانست با کمک نظام الملک مدعیان را سرکوب کند. بر اساس برخی روایات، عمیدالملک، وزیر با کفایت ایرانی، به دستور نظام الملک در زندان کشته می شود. عمید الملک قبل از مرگش پیامی برای خواجه نظام الملک فرستاد: “سنت کشتن وزیر ایرانی به دست سلطان ترک را بدعت گذاشتی.” دکتر وکیلی با اشاره به کتاب دکتر طباطبائی درباره ی نظام الملک، این بدعت را تا زمان امیرکبیر ادامه دار دانست.